حسابی خواب خوابام، اما ناچارم که بیدار باشم و به کارهای واجب و عقبموندهای که هیچ راه دررویی نداره برسم. و چهقدر خوابام میآد ...
خواب، خواب، خواب عزیز و مهربون که ناچارم بهاش بگم: «نه!»
نمیدونم کارهام رو تو بیداری پیش خواهم برد یا تو خواب ...
کسی نمیآد بالا سرم تا اگه خواب موندم، بید...
...