عشق، عیاشی و تجربهء بلبل بودن!

تصور کنید که دو نفر ...
ـ یه توضیح لازمه: هر گونه تفکر سانتیمانتال رو بذارین کنار، بعد بخونین!
خوب، دوباره از اول ...
تصور کنید دو نفر که دچارن، یعنی عاشق‌ان، نشستن روبه‌روی هم و برا هم از تجربهء اختصاصی خودشون حرف می‌زنن. فکر می‌کنید آخرش چی می‌شه؟
اصلا بی‌خیال! بگذریم ...

امروز به قول رفیقی رفتم عیاشی: «نفس عمیق» رو دیدم و باز هم دل‌ام لرزید. مخصوصا وقتی «آیدا» پای اون دکهء سر خیابون «کی‌نژاد» ایستاده به  انتظار «منصور» که نمی‌آد، چون «کامران» مرده و کسی ...
آخه یکی نیس بگه: به این هم می‌گن عیاشی؟

راستی، من دارم زبان فرانسه یاد می‌گیرم. فعلا یاد گرفتم که چه‌طور خودم رو، ملیت، شهر و کارم رو معرفی کنم و همین‌طور از یک تا ده بشمرم عین بلبل!
ببینین: اُن، دو، توا، کتخ، سنک، سیس، ست، ویت، نُف، دیس!

یه لینک هم برا خالی نبودن عریضه: یک قطره از دریا. هیچ ذهنیتی نسبت به این لینک در حال حاضر ندارم. می‌تونیم با هم تجربه‌اش کنیم.
نظرات 4 + ارسال نظر
نعش آن بزرگوار پنج‌شنبه 10 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 12:53 ق.ظ http://taboot.blogsky.com

عجیبه
!!!!!!!!!!!

حقیقتمدار پنج‌شنبه 10 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 01:05 ق.ظ http://nimac.persianblog.com

سلام...نفس عمیق رو دو بار تو جشنواره و یه بار چن روز پیش دیدم...می ارزید...منم تصمیم داشتم فرانسه یاد بگیرم ولی سخته بدجور...شاد باشی

بابا لنگ دراز پنج‌شنبه 10 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 07:01 ق.ظ http://shiva-omid.blogsky.com

مرسی که بهم سر زدی و نظرات و انتقادات خودت رو در مورد بلاگم گفتی! واقعا ممنون.به زودی لینک بلاگت رو می زارم توی بلاگم! موفق باشی.

علیرضا پنج‌شنبه 10 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 09:39 ق.ظ http://bigane.persianblog.com

سلام...نوشته‌هات لحن عجیبی داره که عجیب به من می‌چسبه ... خوشمان آمد ! ... به من هم اگه دوست داشتی یه سری بزن ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد