اسیر و متوقف و فراموش‌کار

راستی شنیده‌اید که حزین لاهیجی سروده:
      ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد
      در دام مانده باشد صیاد رفته باشد
و الخ؟

اصلا به نحو غریبی همه چیز برای‌ام در تو متوقف شده است، مریم! اما مگر زمان متوقف می‌ماند. زمان فراتر از این حرف‌هاست و گذر آن یک‌باره مرا مواجه می‌کند با تلنباری از کارها و تعهدات به‌جا مانده که خردی از آن‌ها برای کمرشکن شدن من بس‌اند.
مریم! صدایم را نمی‌شنوی؟ آهااااااااای‌ی‌ی ...

فکر می‌کنم نکتهء دیگری هم می‌خواستم بگویم که دیگر به یادش ندارم. پس تا بعد ...
نظرات 2 + ارسال نظر
دنیای یک ایرانی جمعه 18 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 12:34 ق.ظ http://www.mehdi110.blogspot.com

شما خیلی عاشق فروغ هستید؟! :)

شین، خودم جمعه 18 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 08:55 ق.ظ http://forough.blogsky.com

این‌ها همه‌اش بهانه‌اس! اگه بحث عشق در میون، باید عاشق خود «عشق» بود.
«فروغ» یه مثال دوست‌داشتنیه برا تصویر کردن این قصه و البته انکار نکردنی که فروغ خیلی دوست‌داشتنی!
:)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد