یک، دو، سه، ... |
اول این که گله میکنم از همین Blogsky که خدمات اش رو نصفه نیمه کرده به خاطر مشکلات مالی و از این جور حرفها! آقا جون! نمیدونستی هر کی خربزه بخوره باید ... دوم این که امیدوارم امشب این بخت رو داشته باشم که داستان عامیانه یا همون Pulp Fiction کوئنتین تارانتینو رو ببینم، هر چند با تاخیری چند ساله! سوم این که جاتون خالی داشتم لینا میخوردم و تو اینترنت هم گشت میزدم. رو پاکت لینا آدرسی بود که همینطوری خواستم بهاش سربزنم که نتیجهاش شد یک خونه اینترنتی نامربوط! چهارم این که معرفت هم معرفت رفقای قدیمی! - اما نباید یادم بره قصه گردوبازی و شب دراز بودن و قلندر بیداری و ...، پس عیبی نداره! خودم خواستم این رفیق تازه رو، پاش وامیستم. |