شب‌زده
نتونستم بخوابم!
آخه همه‌اش نه خیال‌اش که انگار خود خودش پیش روم بود و هست. انگار همین حالا هم بغل دست‌امه و داره انگشتام رو که رو کلیدها فشار میدم دنبال می‌کنه.
این جوری کی می‌تونه بخوابه؟ تو می‌تونی وقتی داری زیر حضور پررنگ اونی که عاشق‌اشی، نفس می‌کشی، بگیری بخوابی؟ به‌ام حق بدین که شب‌زده بشم و خواب‌گرد.

عجیبه که خیلیا عین من انگار حالا بیدارن! خوشا بیدارانِ همیشهء ...

فروغ هم رخت نو کرده به تن دوباره! نمی‌دونم به خاطر هم‌اسمیه که دوست‌اش دارم یا ...
انگار که اون هم خواب‌زده شده، ببینین: