انتظار زیر مهتاب و به خاطر افسانه |
دو روز دیگر هم گذشت و هیچ خبری نشد. تو این فاصله سفرهء دلام رو پیش چند نفر دیگه هم باز کردم. کوس رسوایی میزنم انگار ... و خوشا آسمان مهتابی! مهتاب منُ در راهی که دارم میرم، همراهی میکنه و بهام امید میده و ایمانامُ به یادم میآره. و نمیدونم داستان افسانه رو شنیدین یا نه! اگه اطلاعات مفصلی در این باره میخواین به گلکو سری بزنین. و در ضمن: افسانه نوروزی را آزاد کنید فردا رو هم صبر میکنم. بعدش اگه ... |