مست نمیکنی بعد از امتحان جنون؟ |
خواندن و نوشتن! وقتی فراتر از عادت بشود بختکی که به جانات میافتد و نمیرود، دچار جنون میشوی. میشوی مجنونِ ... امتحانام را دادم و بعد از کمی گردش عصرگاهی در پارک به تنهایی و در شلوغی، اولین قطرههای باران را پیش از رسیدن به زمین که حس کردم، آرامش تلخی پیدا کردم. امتحانام خوب شده بود، اما ... «روباه» از دیوید هربرت لارنس (ترجمهء کاوه میرعباسی، نشر باغ نو) را به هزار و یک دلیل دوست میدارم. روباهاش یک جور خوب و بدیست که دل آدم از دستاش خون میشود! باید بخوانید تا بدانید چه میگویم. آن شب که مشغولاش شدم، حسابی ... همین چند دقیقه قبل خواندن اولین داستان از مجموعهء ده تایی «طبقهء همکف» نوشتهء یوریک کریممسیحی (نشر قصه) را تمام کردم: «رگبار». رسماً بگویم و در واقع اعتراف کنم که کم آوردهام مقابل جنون! آخر، یک کسی نیست بگوید تو که نمیتوانی، تو که تاب نداری، تو که به پل پل میافتی، مگر مجبوری؟ ولی مگر نمیدانید که دست خو... نمیخواهید مست کنید؟ من پاتوقهای خوبی سراغ دارم که جنسشان جور است: صفر مطلق، خزه، شلمان، شروود و او. کلوا و اشربوا، زیادهروی و ریخت و پاش هم کردید، جا نزنید و پاش بایستید! |