یه نفر که اومده اینجا، تعجب کرده و گفته انگار خیلی ماجرای این نوشتهها خصوصیِ و بعد هم عذرخواهی کردهُ و رفته. شاید بد نباشه اونهایی که تازه میآن، قصهء من و مریم رو از نوشتههای روز قبل شروع به خوندن بکنن. البته، امان از دست این
بلاگسکای که حتی به خود نویسنده هم اجازهء دسترسی به بایگانی نوشتههاش رو نمیده.
راستی، امشب دو تا فیلم هم دیدم: «
انجل هارت» و «
رقصنده درتاریکی». هر دو شون یکِ یک. مخصوصاْ فیلم لارس فون تریه که از شدت انسانی بودن آدم رو مبهوت میکنه. و چه پرداخت بدیعی داشت. چنان مرز واقع و رویا رو در هم میریزه که آدم زبوناش بند میآد. و چه صدای غریبی داره بیورک. بد نیست به
اینجا سری بزنید.
من هم همراه شما اعترض دارم به نداشتن آرشیو
دلم م’خواد این دوتا فیلم رو ببینم/.
دلم تنگه