دیشب فقط برا شنیدن یکی چند تا کلمه رفتم پیش رفیقی که جریان منُ و مریم رو میدونه. و اون گفت: «صبر کن!» گفت که ازش بشنوم که تا چند روز دیگه ـ شاید هم چند وقت دیگه ـ خودش برمیگرده. شاید هم ...
با وجود این که حرفاش هیچ امیدی به ام نمیده، اما نمیدونم چرا دوست دارم حرفاشُ باور کنم!
این دنیای مجازی هم عجب عالمی دارهها! هر چی بیشتر توش فرو بری، بیشتر درگیرش میشی. از اعتیاد و یه جور مسخ شدن میترسم. باید حواسام رو حسابی جمع کنم.
سلام . متاسفانه کلیه مطالب نوشته شده در برد وبلاگ من به صورت علامت سوال شده و نمی شود خواند ! ممنون می شم در قسمت نظرات بنویسید .متشکر
سلام...ما که مسخ شدیم تو مواظب باش...در ضمن خیلی خصوصی نوشتیا...شاد و پایدار باشی
لعنت بر دنیای مجازی انتظار/.
سلام ش جان ...
از این که عقشولانه رو سرافراز کردی ممنونم...
بعد هم من همه نوشته هاتو از پایین تا بالا خوندم.. همه رو با دقت ... نمی دونم یه احساس غریب ولی آشنایی بهم دست داد..بگذریم ...یه چیز رو میگم که اگر هم اون نیومد ..میشه تو بری دنبالش ...
.:: موید باشی ::.
:)