آن یک روز هم گذشت و هیچ اتفاقی نیفتاد و من هم هیچ کاری نکردم. هر کسی سرش به کار خودش گرم است. و تنها ...
تنها در این فاصله من حسابی سرما خوردهام و از پا افتادهام، چندان که الآن در رختخواب این کلمات را حروفچینی میکنم.
تنها در این فاصله با یکی از دوستان و همکاران حرفام شد و کمی به هم انتقاد کردیم و پرخاش و ...
و یک نکته از یک حکایت: شیر را یال است و کوپال، اشکم و دم. حال اگر اینها را ازش بستانی پاره پوستی میماند و مشتی استخوان که فقط سگ ولگردی شاید به دندان برگیرد. این دیگر شیر نیست.
حالا همین است ماجرای کار کردن روزانهء ما در عرصهء ... . بگذریم، دوست ندارم اینجا از کار حرف بزنم.
تعدادی از بر و بچههای وبلاگنویس را دیدم که میخواهند
انجمنی درست کنند، اما چند جای کارشان میلنگد. اول این که خیلی کارهایشان بچهگانه است و بعد این که بوهای نه چندان خوبی از وابسته بودنشان به برخی جاها به مشام میرسد.
راستی، چه اسم پرطمطراقی هم برای انجمنشان اتخاب کردهاند: «انجمن وبلاگنویسان ایران» و همین قطعا مایهء خیلی حرف و حدیثها میشود. کاش سنگ بزرگی برنداشته باشند به نشانهء نزدن!
... بگذریم! از همه چیز بگذریم. الآن بیش از ده شبانهروز است که خیال و تصویر مریم لحظهای رهایم نکرده است، اما نه تنها ندیدهاماش که صدایش را هم نشنیدهام. اصلا گور بابای این که به پیشنهاد من جواب رد داده، اما دوستیمان که بر هم نخورده است. بابا جان، در عالم رفاقت، دلام خیلی تنگ شده است! آااااایییی...
به این روباه سر نمیزنید: یک
روباه دوستداشتنی!
سلام !
همیشه یه روباه برای اینکه بتونه زنده بمونه مجبوره که با یه شیر ائتلاف کنه ! یعنی وابسته و حلقه به گوشش بشه ! این انجمن ها هم همینجورین !
راستی وقت کردی یه سری به اولین قرار که لینکش تو وبم هست بزن . این هودش شیره که نیازی به وابسته شدن نداره !
چون میخواد که مستقل باشه !
موفق باشی
صدر
دوست عزیز!
حودر که من بهاش کاری ندارم! این شیری که ازش حرف زدم حکایت دیگهای داره. و اون روباهی هم که ازش حرف زدم ابنقدر خوب و دوستداشتنیه که اهل ائتلاف و سازش نیست. آخه اون تو جمع عاشقها میره و میآد!
و اگه فکر میکنی انجمن که من با بر و بچههاش آشنا هستم کمابیش، محصول ائتلاف شیرهای درنده و روباههای حقهباز هست که واویلا! باید فاتحهاش رو همینجا خوند.
بگذریم ...
ممنون
سلام . خوشحالیم از آشنایی با وبلاگتون .. راستی جریان این انجمنچیه؟ چرا شما که فکر می کنید ...کمکشون نمی کنید؟ سراغ ما هم بیا که ...
سلام فروغ جان.مرسی از اینکه به من سر زدی.جوابت رو برات فرستادم.امیدوارم بیشتر باهم آشنا شم.
سلام فروغ جان ممنونم که به من سر زدی منم همونطور که متوجه شدی فروغ را عاشقانه دوست دارم
شما را لینک کردم فرزاد
به نام خالق زیبایی
وبلاگت خیلی قشنگه
...خوب این رو بخون تا ارزش عشق رو بهتر درک کنی.ادامه هم داره که توی وبلاگم خواهم نوشت..
((«چنین گفت الهه عاشقی : عشق یک لحظه می آید و یک عمر با تو میماند حتی لحظه مرگ هم عاشق خواهی مرد »
هیچ کس نفهمید چه رازی در سخن او نهفته جز یک نفر: «پروانه»....و خود را به شمع سپرد.......
شمع او را سوزاند وپروانه عاشقانه جان سپرد))
بهم سر بزن
سلام ممنونم که به وبلاگ من سر زدین
من در شیراز هستم راستی اسم شما چیست